همه جونمی

کشتی منو که

مامانی از دیروز تکونات کم‌شده بود، مردم و زنده شدم تا صبح نخوابیدم تا صبح دعا کردم بلاخره صبح تصمیم گرفتی کلی تکون بخوری اینقد گریه کردم که نگو، آخه شما بعد کلی انتظار اومدی تو دل مامان خیلی میترسم خدای نکرده از دستت بدم زنگ زدم مامانی زهره اینقد گریه کردم که مامانی هم گریش گرفت پسرم، مراقب خودت باش، خوب رشد کن و بزرگ بشو و سالم بیا بغل مامان عاشقتم
11 بهمن 1395
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به همه جونمی می باشد